پرش به محتوا

خط

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • اوستایی و پهلوی

آوایش

[ویرایش]
  • /خَطّ/

اسم

[ویرایش]

خط

  1. اثر و نشانه قلم بر کاغذ و غیره.
  2. ردیف، صف، نوشته، نویسندگی، فرمان.
  3. کنایه از: موی صورت که تازه در آمده.
  4. فاصله بین دو نقطه (ریاضی)
  5. مسیر ویژه رفت و آمد پیوسته یک یا چند وسیله نقلیه.
  6. خوشنویسی ،بطور مثال خطوط ششگانه ابن مقله و خطوط #چهارده‌گانه سبحان.
  7. مرام، مسلک.
  8. دستگاه انتقال یا جابه جایی چیزی در مسیر یا منطقه‌ای مشخص به وسیله لوله‌ها، سیم‌ها و مانند آن‌ها: خط گاز، خط لوله.
  9. 📘 مدخل واژه: خط / خت ریشه و زبان: اوستایی، پهلوی، سانسکریت گونهٔ واژه: اسم / مفهوم مرتبط با نوشتار و رسم معنا: > خط، نوشته، رسم، نشانه نگاشته شده --- 🪶 کاربرد در متون اوستایی و پهلوی: در متون اوستایی، واژه‌ی khat- برای اشاره به نوشته‌ها، اسناد دینی و نشانه‌های مقدس به‌کار رفته است. در پهلوی نیز kht به معنای نوشته، خط، سند رسمی و گاه علامت‌های دینی استفاده شده است و در متون اداری و دینی کاربرد داشته است. در سانسکریت، ریشهٔ khata / kṣaṭ یا khaṭa به معنای نشانه، علامت یا نوشته وجود دارد و در متون ودا و هندوایرانی برای اشاره به نگارش یا علامت بصری به‌کار رفته است. --- 📜 شواهد متنی: اوستا: یسنا ۳۹، بند ۵: اشاره به نشانه‌ها و علامت‌های دینی (khat-). وندیداد، فرگرد ۱۲، بند ۴۴: واژه در معنای «نشانهٔ پاکی و رسم» آمده است. پهلوی: متون دینی پهلوی مانند دینکرد و برد هشنه: واژهٔ kht در معنای نوشته و سند رسمی به‌کار رفته است. متون اداری ساسانی نیز از kht برای اشاره به اسناد کتبی بهره برده‌اند. سانسکریت: در متون ودا و اوپانیشاد، khata / kṣaṭ به معنای علامت، خط یا نوشته در برخی ترکیب‌ها یافت می‌شود. --- 🧩 یادداشت زبان‌شناختی: واژهٔ خط / خت از ریشهٔ هندواروپایی gh(e)dh- / gʰedh- آمده است که معنای «گذاشتن، قرار دادن، تثبیت کردن» داشته است. در اوستایی و پهلوی، این ریشه معنای «نوشتن، ثبت کردن» پیدا کرده است، زیرا نوشتن به معنای «ثبت کردن» بوده است. در سانسکریت، khata / kṣaṭ نیز از همین ریشه مشتق شده و معنای «علامت گذاشتن، نگاشتن» دارد. در فارسی میانه و فارسی نو، این واژه به شکل خط منتقل شده و همچنان به معنای «نوشتار» یا «سطر» استفاده می‌شود. --- 📚 منابع معتبر: فارسی و ایرانی: 1. پورداود، ابراهیم. فرهنگ اوستایی و پهلوی. تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۳۰، ذیل واژهٔ «kht». 2. آموزگار، ژاله. متون پهلوی: فرهنگ و واژگان. تهران: سخن، ۱۳۷۱، بخش «kht». 3. دوستخواه، جلیل. فرهنگ واژه‌های اوستا. تهران: نشر آگه، چاپ دوم، ۱۳۸۵، ص. ۱۲۳–۱۲۴. 4. بهار، مهرداد. پژوهشی در اساطیر ایران. تهران: توس، ۱۳۷۵، بخش واژگان. اروپایی و تطبیقی: 1. Bartholomae, Christian. Altiranisches Wörterbuch. Strassburg: Karl J. Trübner, 1904. (s.v. khat) 2. Kent, Roland G. Old Persian: Grammar, Texts, Lexicon. New Haven: American Oriental Society, 1953. 3. Mayrhofer, Manfred. Etymologisches Wörterbuch des Altindoarischen. Heidelberg: Winter, 1956–1976. 4. Skjærvø, Prods Oktor. Introduction to Old Iranian. Harvard University, 2009. 5. Kellens, Jean. Les noms-racines de l’Avesta. Wiesbaden: Reichert, 1974. 6. Pokorny, Julius. Indogermanisches etymologisches Wörterbuch. Bern: Francke, 1959. (s.v. *ghedh-) 7. Lubotsky, Alexander. Avestan Etymological Dictionary. Leiden University, 2009–2020. --- 🧠 جمع‌بندی: واژهٔ خط / خت یکی از اصطلاحات بنیادی مرتبط با نوشتار در سنت‌های زرتشتی و ایرانی باستان است. این واژه در اوستایی، پهلوی و سانسکریت وجود داشته و ریشهٔ هندواروپایی آن gh(e)dh- / gʰedh- به معنای «قرار دادن/ثبت کردن» است. بازتاب آن در فارسی نو همان واژهٔ خط است که معنای نوشتار، سطر یا علامت را حفظ کرده است. ---

مثال‌ها

[ویرایش]
  1. خط و نشان کشیدن، تهدید کردن.
  2. خط بر آب دادن: ناپایدار و از بین رفتنی.
  3. خط خرچنگ قورباغه: شیوه نوشتن ناشیانه، ناهموار و بد.
  4. در خط بودن: در امان بودن، تحت حضانت بودن.

––––

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه‌ها

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین