خیار
ظاهر
فارسی
[ویرایش]
ریشه لغت
[ویرایش]- پهلوی
![]() |
ویکیپدیا مقالهای دربارهٔ خیار دارد |
آوایش
[ویرایش]- /خِیار/
اسم
[ویرایش]خیار (کشاورزیبهار)
- گیاهی از تیره کدوییان که اقسام گوناگون دارد و میوهاش دراز و سبز است و در اکثر سالادها مصرف زیادی دارد.
- عربی
مصدر لازم
[ویرایش]- اختیار داشتن. داشتن اختیار برای بر هم زدن معامله یا قرارداد.
- برگزیده.
- ضایع، غیر قابل قبول.
مثالها
[ویرایش]- عمو، این حرکتت خیلی خیار بود.
ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین/ فرهنگ شمس