پرش به محتوا

دستمال

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

(~.)

صفت مفعولی

[ویرایش]
  1. با دست مالیده شده.
  2. مجازاً مغلوب. ؛~ ابریشمی یا یزدی برداشتن کنایه از: شروع به چاپلوسی و تملق کردن.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین

(~.)

اسم مرکب

[ویرایش]
  1. پارچه‌ای برای پاک کردن دست و دهان، یا چیزهای دیگر.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین
  1. Cloth

برگردان‌ها

[ویرایش]
ایتالیایی

اسم

[ویرایش]

fazzoletto

انگلیسی
napkin