دمیدن

از ویکی‌واژه

نام زبان[ویرایش]

ریشه شناسی[ویرایش]

  • فارسی

آوایش[ویرایش]

  • [دَمی/دَن]

مصدر لازم[ویرایش]

دمیدن

  1. فوت کردن در چیزی.
  2. وزیدن.
  3. روییدن، سر از خاک درآوردن.
  4. طلوع کردن.
  5. خروشیدن.
  6. خشمگین شدن.

فعل[ویرایش]

  1. کنش نفس کشیدن و فوت کردن بر کسی یا چیزی.
    کس را وفا نیامد از بیوفا جهان / بر خاک تیره بر طمع نار چون دمی . «ناصرخسرو»

مترادف‌ها[ویرایش]

نفس کشیدن ، فوت کردن

––––

برگردان‌ها[ویرایش]

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین