پرش به محتوا

راست براست

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

آوایش

[ویرایش]

قید

[ویرایش]
  1. راست براست
  1. در مقابل یا به سوی مقابل
    گل رغم تو را رخ چمن می‌آراست / پنداشت که ماند به رخ خوب تو راست
    چون دید که نیست با رخت راست براست / از شرم رخت، پره بداد از چپ و راست[۱]

هم‌معنی‌ها

[ویرایش]

متضادها

[ویرایش]

برگردان‌ها

[ویرایش]

منابع

[ویرایش]
  1. سعد رعد گنجه‌ای

صفت

[ویرایش]
  1. راست براست
  1. مقابل
    خانهٔ راست براست
    خانهٔ روبرو

هم‌معنی‌ها

[ویرایش]

متضادها

[ویرایش]

منابع

[ویرایش]