رکاب
فارسی[ویرایش]
ریشهشناسی[ویرایش]
- فارسی
آوایش[ویرایش]
- /رِکاب/
اسم[ویرایش]
رکاب
- حلقهای فلزی در دو طرف زین که سوار هنگام سوار شدن پا را در آن قرار میدهد. جمع: رُکَب.
- مرا رفت باید بدین چاره زود/ رکاب و عنان را بباید بسود «فردوسی»
- پله مانندی از فلز برای دوچرخه یا در بخش ورودی و خروجی اتوبوس.
مثال[ویرایش]
- پا در رکاب بودن: حاضر بودن، آماده بودن.
- رکاب گران کردن: تند راندن.
برگردانها[ویرایش]
ترجمهها
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین/ شاهنامه