رکن
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- عربی
آوایش
[ویرایش]- /رُکْن/
اسم
[ویرایش]رکن
- پایه، ستون.
- جزو بزرگتر و قوی تر از هر چیز.
- حجرالاسود: سنگی که به دیوار کعبه نصب است و حاجیان آن را هنگام طواف لمس میمیکنند
- (جمع): ارکان.
واژههای مشتق شده
[ویرایش]––––
برگردانها
[ویرایش]ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین