پرش به محتوا

ری

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • گیرش‌شده از بهاری: رَی

آوایش

[ویرایش]
  • /رَی/

نام‌جا

[ویرایش]

ری (کشورباستانی)

  1. نام کشور باستانی که مرکز و پایتخت آن نیز ری بود و افراسیاب آن را فتح نمود.
    ز پیش دهستان سوی ری کشید/ از اسپان به رنج و به تک خوی کشید «فردوسی»
  • عربی

اسم مصدر

[ویرایش]
  1. سیراب شدن.‌ سبرابی.
  2. مقدار افزودنی برنج، آرد و مانند آنها پس از پخته شدن با آب.
  3. بن مضارعِ ریدن و ریستن.
  4. (قدیم): نام دیگر حرف را.

واژه‌های مشتق شده

[ویرایش]



ترجمه

منابع

[ویرایش]