سالم

(لِ)

فارسی

ریشه‌شناسی

• عربی

صفت

1. بی عیب.
2. تندرست.

منابع

• فرهنگ لغت معین

ریشه‌شناسی

• '''سالم'''درست و خوب

ریشه‌شناسی

• '''سالم'''healthy و fine

برگردان‌ها

ایتالیایی

تأثیر معنویت بر سلامت را جهانی کنیم

صفت

salubre

indenne

sano

illeso

genuino

صفت

salvo

انگلیسی

whole

• well
• valid
• soundable
• sound
• scot free
• sane
• salubrious
• safe
• lucid
• intact
• healthy
• healthful
• hale
• unhealthy
• unclean
• sicker
• salutary
• deviate
• wholesomeness
• wholesome
• peart
• eupepsia
• bonnily
• embonpoint
• compos mentis
• pert
• homeopathy