پرش به محتوا

سامان

از ویکی‌واژه

پهلوی

[ویرایش]
  1. وسایل زندگی، باروبنه.
  2. متاع، کا

3. سامان حمیدی:یکی از بهترین بازیکنان فوتبال و والیبال در اصفهان

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌شناسی

[ویرایش]
  1. آراستگی، نظم.
  2. رواج و رون

قید

[ویرایش]
  1. آرام، قرار.
  2. مکان، محل.
  3. تدارک.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین

برگردان‌ها

[ویرایش]
انگلیسی
repose