سقط
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- گیرششده از بهاری: سَقَط
آوایش
[ویرایش]- /سَقَط/
اسم
[ویرایش]سقط
- پاره آجر. اندک و کم ارزش. کالای پست. خطا.
- (قدیم): فحش و ناسزا، دشنام.
- (قدیم): اشتباه، غلط.
سِقْط
- بچه نارس یا مِرده که پیش از فرا رسیدن هنگام ولادت از شکم مادر خارج میشود.
- برف، شبنم.
صفت فاعلی
[ویرایش]- خرده فروش.
ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین