سواد
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- فارسی و سانسکریت
آوایش
[ویرایش]- /سَواد/
اسم
[ویرایش]سواد
- نوشته، رونوشت. معلومات و آگاهیهای علمی و ادبی.
- به معنای خواندن و نوشتن. معلومات، آگاهیهای علمی و ادبی واژه سِو ( سواتِ ) واژه ای هندواروپایی است که در زبان سانسکریت و پارسی بکار می رفته است. سانسکریت ( سِو، سِواتِ ) ، پارسی ( سواد، بیسواد ) ، آلمانی ( sudieren ) ، انگلیسی ( study ) و. . . ( فرهنگنامه واژگان سانسکریت ) :
- سیاهی، شبح. سیاهی شهر که از دور دیده شود.
زبان دیگر
[ویرایش]- عربی
اسم
[ویرایش]سواد
- سرزمین، اطراف شهر و توابع آن. سیاهی مقابل بیاض.
مثال
[ویرایش]- سواد کسی نم کشیدن کنایه از: سواد درستی نداشتن.
––––
برگردانها
[ویرایش]ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین