پرش به محتوا

صلم

از ویکی‌واژه

(صَ)

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌شناسی

[ویرایش]

(اِم

صفت

[ویرایش]
  1. بریدگی، قطع (گوش و بینی)
  1. در علم عروض اسقاط وتد مفعولات است، «مفمو» بماند. «فع لن» به جای آن بنهند و فع لن چون از مفعولات خیزد، آن را «اصلم» خوانند.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین