پرش به محتوا

عالم

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه شناسی

[ویرایش]
  • نیاهندوایرانی

آوایش

[ویرایش]
  • [عا/لًم]

صفت

[ویرایش]

عالم

  1. به مفهوم باستانی کلمه فرد یا شخص چاق با اندام ژله‌ای لرزان.
    عالم به صورت آلم نیز قابل انشاء بوده از دو کلمه خالص عا- لم تشکیل شده است و مفهوم کلی عبارت به معنی فرد چاق سفید است.
  2. دانا، دانشمند

ریشه شناسی۲

[ویرایش]
  • عربی

اسم

[ویرایش]
  1. عالَم
  2. دنیا، هستی.
  3. موجودات.
  4. نمادی برای بزرگی، عظمت.
  5. حیطه، محدوده ؛ عالم هنر، عالم مستی.
  6. حالت، وضعیت.
  7. هر کدام از دو جهان فانی و باقی، هر کدام از دنیا و آخرت. ؛ ~ و آدم کنایه از: همة مردم.
  8. برگرفته از واژه عربی‌ علم

مترادف‌ها

[ویرایش]

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین

––––

برگردان‌ها

[ویرایش]
ترجمه