پرش به محتوا

فارسی بریدن

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

گونه‌های دیگر نوشتاری

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • فارسی

آوایش

[ویرایش]
  • /فارسی/بُریدَن/

فعل

[ویرایش]

فارسی بریدن

  1. مقابل راسته بریدن، بریدن آهن و تیر، به‌طوری‌که مقطع عمود بر طول آن نباشد. مورب بریدن. کج بریدن، برش زاویه‌دار.