فتال
(فَ تّ)
فارسی[ویرایش]
ریشهشناسی[ویرایش]
صفت[ویرایش]
- بسیار تاب - دهنده.
- کسی که نخ و ریسمان و مانند آنها را تاب داده و فتیله کند.
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
(فَ یا فِ)
(اِم
صفت[ویرایش]
- از هم گسستن، بریدن.
- شکستن.
- در ترکیب با برخی واژهها معنای از هم پاشنده، پراکنده کننده میدهد.
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین