فک
(تغییرمسیر از فك)
(فَ)
فارسی[ویرایش]
ریشهشناسی[ویرایش]
اسم[ویرایش]
- آرواره، چانه.
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
(فَ کّ)
ریشهشناسی[ویرایش]
مصدر متعدی[ویرایش]
- جدا کردن دو چیز از هم.
- باز کردن، گشودن.
- خلاص کردن، رها کردن.
- از گرو در آوردن.
- لباس درآوردن.
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
(فُ)
اسم[ویرایش]
- پستانداری گوشتخوار از راستة پره پاییان که کاملاً به زندگی دریایی سازش یافته و در مصب رودخانههای بزرگ و مجاور سواحل زندگی میکند و فقط برای استراحت و تولید مثل به ساحل میآید. دستهایش کوتاه و به وسیلة پردهای که انگشتان را به یکدیگر مربوط میکند تشکیل بالة شنا میدهد؛ سگ دریایی، گربة دریایی، شیر دریایی نیز گویند.
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
برگردانها[ویرایش]
- انگلیسی
- jowl