فکر

از ویکی‌واژه
پرش به ناوبری پرش به جستجو

فارسی[ویرایش]

ریشه‌ شناسی[ویرایش]

آوایش[ویرایش]

  • /فِکر/

اسم[ویرایش]

فکر

  1. اندیشیدن اندیشه، گمان، تأمل.
    کوشش و به کار بردن نیروی ذهنی برای دریافت چیزی. محصول فعالیت ذهن.
    واژه های عربی زیر ریشه اوستایی دارند: فکر: Ava Kara ذکر: Adhiri Kara نکر: Ni Kara بکر: Aipi Kara سکر: Os kara شکر: Asha Kara مکر: Aiwi Kara حکر: Akh Kara عکر: A Kara وکر: Vi Kara پیرس: paarsitek
    این واژه ایرانوویچی یا هندواروپایی است و هم ریشه با : واک ، واژ ، واج ، وات، واز که وات " و" به " ف" دگریده شده و وات " ر" به مَئنی انجام دهنده به آن اِزافه ( اضافه ) گردیده است ، این گونه میتوان دریافت که برای منوچ و انسان دیرینه و پارینه فکر و اندیشه نادیدنی بود ولی سخن شنیدنی و : واقعی ، رویدادی و رُخدادی ، هتا خود وقع و واقع هم از واق و واگ و واک می آید که سِدا و آواز است و واق واق سَگ هم سِداست ، واژه های همریشه اروپایی : fact , factor , dificult :di - fic - ult , fiction واژه ء think به مَئنی فکر کردن هم ریشه با : آلمانی : denken پارسی : دانستن ، دانیدن و واژهء thank به مینه سپاس گُذاری همریشه با : آلمانی : danken پارسی : دینستن ، دینیدن دان نگاه بیرونی به جهان و دین نگاه درونی به جهان است.
    در زبان لری بختیاری کلمه فرگ کاربرد دارد فر::شکوه. بلند. بزرگی گ::گاه. گه. جایگاه. محل. ferg فرگ::جایگاه بلند. جمله لری فرگان ری یک اریزیم::فکرهایمان را با هم یکی می کنیم
  2. جِ فکرت.
  3. (جمع): افکار.

––––

برگردان‌ها[ویرایش]

منابع[ویرایش]