قاق

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

ریشه‌شناسی[ویرایش]

اسم[ویرایش]

  1. گوشت خشک کرده که آن را بریان کرده خورند، قدید.
  2. میوة خشک که هستة آن را درآورده بخشکانند.
  1. برکة بزرگ.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

صفت[ویرایش]

  1. خشک.
  2. اسبی که در مسابقه عقب می‌ماند.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

اسم[ویرایش]

  • لهجهٔ هراتی: هر چیزی که نازک و خشک باشد، مانند( نان خشک وغیره.

قاق به آدم لاغر نیز گفته می شود.