قال
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشهشناسی
[ویرایش]اسم
[ویرایش]- گفتار، سخن.
مصدر لازم
[ویرایش]- گفتن. ؛ ~قول هیاهو، قال و قیل. ؛ ~ و قیل هیاهو، سرو صدا. ؛ ~مقال گفتگو، همهمه. ؛ ~ چیزی را کندن کنایه از: تمام کردن، به پایان رساندن. ؛ ~گذاشتن بیهوده منتظر گذاشتن.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
برگردانها
[ویرایش]
|
- انگلیسی
- cupel