قباق
(قَ)
فارسی[ویرایش]
ریشهشناسی[ویرایش]
اسم[ویرایش]
- قپا
قید[ویرایش]
- قپ
قید[ویرایش]
- قب
قید[ویرایش]
- قاپوق: چوبی بلند و عظیم که در میان میدانها نصب کنند و بر فراز آن حلقهای از طلا یا نقره وضع نمایند و سواران از یک جانب میدان اسب دوانیده به پای قباق که رسند همچنان که اسب در دویدن است تیر در کمان نهاده حوالة حلقه کنند و هرکس که آن حلقه را بهتر زند حلقه از آن او باشد.
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین