قرمه
ظاهر
(قُ مِ)
فارسی
[ویرایش]ریشهشناسی
[ویرایش]- فارسی
- واژه قرمه یا قورمه (qōrma) از فارسی کلاسیک به ارث رسیده است، پوست پاره ای که از بینی ستور بریده و آونگان گذارند جهت نشان. || نشانی است که بر تیر قمار نمایند مانند قرم شتر را. || جامه ای که بدان فرش را پاک کنند. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب )جای بریدن از بینی شتر. || پوست پاره بریده آونگان گذاشته جهت نشان. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ).نوعی خورش که مرکب است از گوشت خردکرده و سبزی و لوبیا و غیره. قرمه سبزی. - قرمه کردن ؛ تکه تکه کردن. قیمه کردن. خرد کردن. منبع. Hayyim, Sulayman (1934) “قرمه”, in New Persian–English dictionary, Teheran: Librairie-imprimerie Béroukhim https://dsal.uchicago.edu/cgi-bin/app/hayyim_query.py?qs=%D9%82%D8%B1%D9%85%D9%87&matchtype=default
اسم
[ویرایش]- گوشتی که آن را خرد و در روغن تفت میدهند تا بتوان برای مدتی آن را نگه داری و استفاده کرد.
- نوعی خورش که مرکب است از گوشت خردکرده و سبزی و لوبیا و غیره . قرمه سبزی .
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
برگردانها
[ویرایش]- انگلیسی
- fricassee