مر

از ویکی‌واژه

فارسی[ویرایش]

ریشه شناسی[ویرایش]

  • پهلوی

آوایش[ویرایش]

  • [مَر]

اسم[ویرایش]

مر

  1. پیمانه، اندازه.
  2. شماره، حساب.
  3. توجیح آن دشوار است از آغاز شاهنامه در حکایت کیومرث وجود دارد یعنی اینکه اصطلاحی بسیار کهن و گنگ است.
    گرفتند مر یکدگر را کنار ..... ز هر دو برآمد خروشی بزار
    برفت و جهان مر دری ماند ازوی ..... نگر تا کرا نزد او آبروی

حرف[ویرایش]

  1. به معنی برای.
  2. گاهی زائد است و تنها برای زینت کلام می‌آید.

ریشه‌شناسی ۲[ویرایش]

  • عربی

مصدر لازم[ویرایش]

  1. (مُ رّ): گذشتن، گذشتن بر چیزی.

صفت[ویرایش]

  1. تلخ.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

برگردان‌ها[ویرایش]