پرش به محتوا

مغزی

از ویکی‌واژه

(مَ زا)

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌شناسی

[ویرایش]

اسم

[ویرایش]
  1. جنگ، حرب.
  2. موضع غزو، میدان جنگ ؛

جمع

[ویرایش]
  1. مغازی.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین

(~.) (ص نسب.)

  1. منسوب به مغز.
  2. پارچه‌ای که از زیر دور یقه و سردست و سر آستین از رنگ دیگر د

ریشه‌شناسی

[ویرایش]
  1. چرمی که در میان لبة دو پاره چرم گذاشته و بدوزند.
  2. نوعی حلوا که در آن اقسام مغز خوراکی مانند بادام و پسته گذارند.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین

برگردان‌ها

[ویرایش]
انگلیسی
welt