ممیز
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- عربی
آوایش
[ویرایش]- /مُمَیَّز/
اسم
[ویرایش]مُمَیِـّز
- (قدیم): تشخیص دهنده نیک از بد، تمیز دهنده و به مجاز، دانا، آگاه، بافراست.
- (اداری): تشخیص دهنده میزان مالیات، ارزیاب.
- (ریاضی): نشانهای بشکل «/» که در نوشتنِ اعداد اعشاری بین واحدهای کوچکتر از یک قرار میگیرد.
صفت
[ویرایش]مُمَیَـّز (قدیم)
- تمیز دادن. تمیز داده شده، جدا شده، ممتاز، مشخص.
واژههای مشتق شده
[ویرایش]
ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین