پرش به محتوا

منقوص

از ویکی‌واژه

(مَ)

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌شناسی

[ویرایش]

(اِمف.)

  1. کم کرده شده، آن چه در وی نقصان واقع شود.
  2. در علم عروض: نقص آن است که از «مفاعیلن» معصوب نون بیندازی، «مفاعیل» بماند به ضم لام و «مفاعیل» چون از «مفاعلتن» منشعب باشد، آن را منقوص خوانند.
  3. کلمه‌ای که آخر آن یاء باشد مانند قاضی و صافی.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین