مهل
(مَ)
فارسی[ویرایش]
ریشهشناسی[ویرایش]
مصدر متعدی[ویرایش]
- آهسته کار کردن.
(اِم
صفت[ویرایش]
- آهستگی، مهلت.
اسم[ویرایش]
- آهسته کاری، نرمی، مهلت.
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
(مُ)
ریشهشناسی[ویرایش]
اسم[ویرایش]
- فلزات کانی مانند: مس، آهن و...
- قطران تنک و رقی
قید[ویرایش]
- روغن زیتون و دُردی آن.
- زرداب و ریم که از لاشة مرده پالاید.
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین