مهل

از ویکی‌واژه

(مَ)

فارسی[ویرایش]

ریشه‌شناسی[ویرایش]

مصدر متعدی[ویرایش]

  1. آهسته کار کردن.

(اِم

صفت[ویرایش]

  1. آهستگی، مهلت.

اسم[ویرایش]

  1. آهسته کاری، نرمی، مهلت.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین

(مُ)

ریشه‌شناسی[ویرایش]

اسم[ویرایش]

  1. فلزات کانی مانند: مس، آهن و...
  2. قطران تنک و رقی

قید[ویرایش]

  1. روغن زیتون و دُردی آن.
  2. زرداب و ریم که از لاشة مرده پالاید.

منابع[ویرایش]

  • فرهنگ لغت معین