پرش به محتوا

میو

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه شناسی

فارسی

میو. [ ی ُ ] ( اِ صوت ) حکایت صوت گربه. آواز گربه. نام آواز گربه. اسم صوت گربه. مو.( یادداشت مؤلف ) || ( اِ ) در زبان شیرخوارگان ، گربه. گربه در زبان کودکان. ( یادداشت مؤلف ).


میو. [ وْ ] ( اِ ) مخفف میوه است. ( یادداشت لغت نامه ) :

قوس اگر از تیر دوزد دیو را

دلو پرآب است زرع و میو را.

مولوی.


میو. [ وْ] ( اِ ) شَعر و موی. ( یادداشت مؤلف ) ( ناظم الاطباء ).به معنی موی باشد که عربان شعر خوانند. ( برهان ) ( آنندراج ). موی را گویند. ( فرهنگ جهانگیری ) :

دست تو شل به ، دو گوش تو کر

دو چشم تو بی نور و پرمیو به.

پوربهای جامی ( از فرهنگ جهانگیری ).


میو. [ م َی ْوْ / م ِی ْوْ / وْ ] ( اِ ) درخت انگور و مو. ( از شعوری ج 2 ورق 366 ) ( ناظم الاطباء ).در بعضی از بلاد تاک انگور را گویند یعنی درخت انگور. ( برهان ) ( آنندراج ). میوانه. مو. رز. تاک. درخت انگور. درخت مو. درخت رز. کرم. ( یادداشت مؤلف ). رجوع به ماده بعد شود. || شاخه باردار. ( ناظم الاطباء ). هر شاخه باردار. ( از شعوری ج 2 ورق 366 ).

منابع ها.

لغت نامه دهخدا

فرهنگ فارسی