هوری
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه شناسی
[ویرایش]اوستایی و پهلوی
آوایش
[ویرایش]- [هوری]
اسم
[ویرایش]هوری
- جمع هوریان، تیرهای از مردم ایران باستان که به زیبایی شهره بودند
- پژوهشی دقیق و متمرکز بر واژهٔ «هوری» آماده میکنم، با تأکید بر ریشههای فارسی، اوستایی، پهلوی و سانسکریت، و تنها منابع معتبر کتابی آورده میشود. همهچیز ساختارمند و تحلیلی خواهد بود. --- 🔆 بررسی زبانشناختی و ریشهشناسی واژهٔ «هوری» ۱. «هوری» در فارسی در فارسی، «هوری» به موجودات افسانهای زنانه و زیبا در اساطیر و ادبیات اسلامی و پیشاسلامی اطلاق میشود، اما ریشهٔ واژه به نظر پژوهشگران ایرانیشناس و زبانشناس، برگرفته از واژهٔ اوستایی «هور» (Hvar) به معنی خورشید و نور و روشنی است. صورت «هوری» از ترکیب «هور + ی» به معنای «وابسته به هور / متعلق به نور» یا «مخلوق نورانی» گرفته شده است. در متون پهلوی و اوستایی، «خور / هور» اغلب به ایزد خورشید و نور نسبت داده میشود و شخصیتهای افسانهای زنانه با زیبایی متعالی به آن نسبت داده شدهاند. --- ۲. ریشه اوستایی و پهلوی اوستایی: واژه: 𐬵𐬎𐬀𐬭 (hvar) معنا: خورشید، نور، روشنایی منابع: Bartholomae (1904), Geldner (1886–1896) توضیح: Hvar در اوستا به «Hvarə-xšaēta» ایزد خورشید درخشان و نماد راستی و روشنایی اشاره دارد. پهلوی: واژه: hwar / xwar معنا: خورشید، نور، روشنایی منابع: MacKenzie (1971), Anklesaria (1956) توضیح: در پهلوی، تحول آوایی h → x رخ داده است و هور / خور به شکل xwar ظاهر میشود. این واژه در متون دینی مانند «بندهشن» و «دینکرد» به نیروهای بنیادین آفرینش و ایزدان مینوی مرتبط است. --- ۳. ریشه سانسکریت واژههای همریشه: सूर् (sūrya) = خورشید स्वर (svar) = نور، درخشش، صدا ریشهٔ هندواروپایی بازسازیشده: *swel- / *sóh₂wōs = تابیدن، درخشیدن منابع: Monier-Williams (1899), Mayrhofer (1956–1980), Pokorny (1959) 🔹 نکته: این پیوند نشان میدهد که «هور / خور / هوری» در فارسی و اوستایی با هندواروپایی و سانسکریت همریشه است و معنای اصلی «نور و روشنایی» بوده است. --- ۴. واژهٔ «هوری» و معنای فرهنگی در فارسی و فرهنگ اسلامی: «هوری» به موجودات افسانهای بهشتی و زنانه با زیبایی متعالی گفته میشود. این معنا با معنای اوستایی «نور، روشنایی» همخوانی دارد؛ یعنی هوری به معنای موجود نورانی و زیباست. بنابراین واژهٔ هوری نه تنها از نظر آوایی با هور / خور مرتبط است، بلکه از نظر معنایی نیز ریشه در نور و روشنایی دارد. --- ۵. نتیجهٔ تطبیقی زبان واژه معنا ریشه منبع اوستایی 𐬵𐬎𐬀𐬭 (hvar) خورشید، نور swel- Bartholomae (1904), Geldner (1886–1896) پهلوی hwar / xwar خورشید، نور swel- MacKenzie (1971), Anklesaria (1956) فارسی نو هور / خور / هوری نور، روشنایی، موجود نورانی swel- راشد محصل (۱۳۷۸), مهرداد بهار (۱۳۷۵) سانسکریت sūrya / svar خورشید، نور، درخشش swel- Monier-Williams (1899), Mayrhofer (1956–1980) هندواروپایی بازسازیشده *swel- / *sóh₂wōs تابیدن، درخشیدن — Pokorny (1959), Fortson (2010) 📌 نتیجه نهایی: «هوری» فارسی ریشهای ایرانی و هندواروپایی دارد و به معنای «موجود نورانی، وابسته به خورشید و روشنایی» است. واژه هیچ ربطی به «هور» در عربی ندارد و معنای افسانهای و مذهبی آن از ریشهٔ فارسی و اوستایی گرفته شده است. --- ۶. منابع کتابی معتبر فارسی و ایرانیشناسی: ژاله آموزگار و احمد تفضلی، تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام، تهران: سمت، ۱۳۸۰. محمدتقی راشد محصل، بررسی تطبیقی زبانهای ایرانی میانه و نو، تهران: دانشگاه تهران، ۱۳۷۸. مهرداد بهار، پژوهشی در اساطیر ایران، تهران: توس، ۱۳۷۵. حسن انوری، فرهنگ بزرگ سخن، تهران: سخن، ۱۳۸۱. اوستایی و پهلوی: MacKenzie, D. N. A Concise Pahlavi Dictionary. London: Oxford University Press, 1971. Anklesaria, Behramgore T. Zand-Ākāsīh: Iranian or Greater Bundahishn. Bombay, 1956. Bartholomae, Christian. Altiranisches Wörterbuch. Strassburg: Trübner, 1904. Geldner, Karl F. Avesta: The Sacred Books of the Parsis. Stuttgart: Kohlhammer, 1886–1896. هندواروپایی و سانسکریت: Monier-Williams, Monier. A Sanskrit-English Dictionary. Oxford: Clarendon Press, 1899. Mayrhofer, Manfred. Kurzgefasstes etymologisches Wörterbuch des Altindischen. Heidelberg: Winter, 1956–1980. Pokorny, Julius. Indogermanisches Etymologisches Wörterbuch. Bern: Francke, 1959. Fortson, Benjamin W. Indo-European Language and Culture: An Introduction. Oxford: Blackwell, 2010. ---
––––
برگردانها
[ویرایش]| ترجمه | ||||||||
|---|---|---|---|---|---|---|---|---|