پرش به محتوا

وقص

از ویکی‌واژه

(وَ)

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌شناسی

[ویرایش]

مصدر متعدی

[ویرایش]
  1. شکستن (گردن و غیره)
  1. در علم عروض جمع بین اضمار و خبن. «آن است که دوم فاصله را بیفکنند (از متفاعلن)
  1. «مفاعلن» ماند و «مفاعلن» چون از «متفاعلن» منشعب باشد آن را موقوص خوانند یعنی گردن کوتاه و چون از سه متحرک فاصله بدین زحاف یکی ساقط می‌شود، آن را به کوتاهی گردن تشبیه کردند.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین

(وَ)

ریشه‌شناسی

[ویرایش]

اسم

[ویرایش]
  1. عیب، نق

صفت

[ویرایش]

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین