نتایج جستجو

(اِ رِ) عربی#اجارة پناه دادن، به فریاد رسیدن. به مزد گرفتن. کرایه. فرهنگ لغت معین ایتالیایی affitto noleggio انگلیسی tenruial rent lease hire tenure tenantry...

(~. چِ) عربی(اِمصغ.) سندی که برای انجام اجاره تنظیم و منعقد می‌شود، اجاره نامه. فرهنگ لغت معین...

(~. بَ) عربی پول و بهایی که در برابر اجاره کردن جایی به صاحب آن می‌پردازند، مال الاجاره. فرهنگ لغت معین...

(~. نِ) عربی آن که در محل اجاره‌ای زندگی می‌کند، مستأجر. اجازه (اِ زِ) عربی#اجازة رخصت دادن، رخصت. گواهی صلاحیت دادن فتوی به کسی از طرف یک عالِم. فرهنگ...

اجاره رفتن...

اجاره...

اجاره داری...

حوزه: [حمل‏ونقل دریایی، حمل‏ونقل ریلی] اجاره کردن وسیلۀ نقلیه در چارچوب یک قرارداد. «اجاره 1» هم‌ارزِ «charter 1»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر غلامعلی...

اجاره دهنده...

اجاره ای...

کشتی پس از پایان دورۀ اجاره و در زمان تحویل به مالک کشتی برای مقایسۀ وضعیت کنونی آن با وضعیت آن در زمان اجاره. «وارسی پایان اجاره» هم‌ارزِ «off-hire survey/...

اجاره فرعی دادن...

اجاره داری مشترک ومشاعی...

[حمل‏ونقل دریایی] نوعی اجارۀ زمانی که در آن اجاره‌کننده کشتی را بدون خدمه و ملزومات اجاره می‌کند و بسیاری از اختیارات مالک کشتی را دارد. «اجارۀ صرفاً کشتی» هم‌ارزِ...

اجاره نشین...

حوزه: [حمل‏ونقل هوایی] اجارۀ هواگَرد غیرنظامی بدون خدمه و خدمات پشتیبانی. «اجاره بی‏خدمه» هم‌ارزِ «dry lease»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر حسن حبیبی،...

کمترازارزش واقعی اجاره دادن...

[حمل‏ونقل هوایی] اجارۀ هواگَرد غیرنظامی از خطوط هوایی دیگر همراه با خدمۀ پرواز که در آن امور عمدۀ پشتیبانی فنی با مالک است. «اجاره باخدمه» هم‌ارزِ «wet...

دریایی] وارسی وضعیت کلی کشتی در ابتدای دورۀ اجاره که یک بازرس مستقل آن را انجام می‌دهد. «وارسی آغاز اجاره» هم‌ارزِ «on-hire survey/ on hire survey»؛ منبع:...

معنی: اجاره - کرایه...