نتایج جستجو

دُوْ بِ شَکْ :(dowbeshak) در گویش گنابادی یعنی دو دل بودن ، شک داشتن در انتخاب...

(تَ) عربی در شک انداختن، شک آوردن. فرهنگ لغت معین...

(~. شَ) عربی بدون شک، بی تردید، بدون شبهه. فرهنگ لغت معین...

doubt (جمع doubts) شک doubt (سوم شخص مفرد حال ساده doubts، حال استمراری doubting، گذشته ساده و گذشته استمراری doubted) شک داشتن...

dubbio (جمع dubbi) dubbio m شک...

(مُ شَ کَّ) عربی (اِمف.) آن چه که دربارة آن شک شده. فرهنگ لغت معین (مُ شَ کِّ) شک کننده. شکاک. فرهنگ لغت معین (اِ...

(~.) (ح شک و تردید. فرهنگ لغت معین...

(زَ) عربی میل کردن. میل کردن به سوی پستی و شک. میل کردن از ح (اِم انحراف از راه ر شک، ریب. فرهنگ لغت معین حصیر، بوریا. فرهنگ لغت معین...

(مُ مَ ئِ نَنú) عربی بدون شک، بدون تردید. با اطمینان خاطر. فرهنگ لغت معین...

فارسی [دِو/دِل] دودل شک، گمان، تردید، مردد. دودلی –––– ترجمه‌ها...

(~. کَ دَ) در شک و شبهه انداختن. فرهنگ لغت معین...

(یَ) عربی بدون شک، بی گمان. فرهنگ لغت معین انگلیسی sure positivity positivism positive certitude certainty surefire aver...

(شَ کّ) گمان، دودلی. ترجمه‌ها سوسک...

(~.) به طور یقین، بی شک. فرهنگ لغت معین انگلیسی indeed certainly...

فارسی /شایَد/ شاید ممکن است، احتمال دارد، محتملا. شک و ظن. (ادات احتمال. –––– ترجمه‌ها فرهنگ لغت معین...

(مُ) (اِ آن که در شک و تردید باشد. فرهنگ لغت معین...

ایرانی [پَ شُ] په‌شو دودل، همراه با شک و گمان، مردد، تردید. –––– ترجمه‌ها...

قید شک و تردید. به معنی گویا، پندا فرهنگ لغت معین انگلیسی magniloquence...

عربی /مُ رَ دَّ/ مردد دودل. با شک و گمان. تردید مردد بودن –––– ترجمه‌ها فرهنگ لغت معین...

(اَ حَ قّ) عربی به راستی، حقیقتاً، بدون شک. ؛~ الحقُ والانصاف از روی حقیقت و انصاف، به درستی، واقعاً. فرهنگ لغت معین انگلیسی forsooth...