نتایج جستجو

فارسی /آب/حوض/کِش/ آب‌‌حوض‌کش آب حوضی. مزد آب‌حوض‌کش، زیادی بوده است. «علوی» فرهنگ بزرگ سخن...

فارسی /آب/اندازی/ آب‌‌اندازی ریختن‌ آب در حوض، آب انبار، و مانند آنها. آب حوض کشی و آب‌اندازی ... از بهترین تفریحات‌شان نیز بود. «شهری» فرهنگ بزرگ سخن...

(صِ) عربی سارو حوض آب. آواز آب. فرهنگ لغت معین...

فارسی /آب/نَما/ آب‌نما (ساختمان): حوض کم عمق. جایی که در آن آب چشمه یا قنات به سطح زمین می‌رسد. حوض یا جوی آب در خانه یا باغ که نمایان باشد. بستر سنگ‌فرش...

فارسی /آب/بَند/ آب بند دیواره یا دریچه‌ای که برای جلوگیری از جریان آب ساخته میشود. (ساختمان): سازه حوض مانندی با یک دریچه، برای تنظیم سطح آب و تبدیل شیب...

/آب/حُوضی/ آب‌ حوضی آنکه آب حوض‌ها و آب‌انبارها را تخلیه می‌کند. از همه نوع آدم تویشان پیدا میشد، آب‌حوضی، کاسه‌ بشقابی. «گلاب‌دره‌ای» کسی که آب حوض‌ها...

حوز عربی /حُض/ حوض آبگیر مصنوعی روبازی که برای نگهداری آب یا تزئین، در حیاط یا باغ درست می‌کنند، تالاب. جمع حیاض. –––– ترجمه‌ها فرهنگ لغت معین فرهنگ بزرگ...

فارسی /آب/گیر/ آب‌گیر (جغرافیا): آبریز، برکه، تالاب، استخر، حوض. (کشاورزی): ساختمانی در کنار آبِ سطحی که از آن آب برداشت می‌کنند، نوعی آب‌انبار. ظرفی که...

حیاط دور بسته‌ای که حوض یا جوی آب در میان داشته باشد. گودال باغچه فرهنگ لغت معین...

محیط‌زیست و انرژی] حوضی برای حذف مواد جامد قابل‌ته‏نشینی از آب یا فاضلاب با استفاده از نیروی گرانش. «حوض ته‏نشینی» هم‌ارزِ «sedimentation tank, sedimentation...

محل برداشتن آب گفته میشود. محل برداشتن آب در قدیم حوضچه هایی بودن که به شکل انبار بوده است و درون یک حوض بزرگ و عمیق را با آب قنات یا آب باران برای استفاده...

(یِ) پاشوره: آب گرمی که نمک یا خردل را در آن حل کرده و به وسیلة آن پای بیمار را بشویند. آبراه کوچک در اطراف حوض. فرهنگ لغت معین...

که در ماوراء - النهر رایج بوده. زر خال فرهنگ لغت معین چشمه. حوض. فرهنگ لغت معین خاستگاه آب معدنی در کوه و دشت. در نام «سوراخانی» مکان آتشکده‌ی باکو و در...

فرانسوی جاندار ذره بینی تک سلولی از ردة آغازیان که در آب‌های شیرین و جاهای مرطوب و در آب حوض‌ها پیدا می‌شود. نوعی از آن در رودة انسان تولید می‌گردد و باعث...

انرژی] وضعیتی که در آن جریان بیش‌ازحد سیال موجب خروج جامدات از حوض هوادهی یا زلال‌ساز می‌شود. «آب‌بَرندگی» هم‌ارزِ «washout»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر...

حوزه: [مهندسی محیط‌زیست و انرژی] فرایند حذف روماند از سطح آب یا فاضلاب در حوض ته‌نشینی. «رویه‌گیری» هم‌ارزِ «skimming»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر...

حوض ... نشسته قلاب آفتابه پرکنی را بدست گرفته. «شهری» آفتابه، آفتابه‌دار، آفتابه‌دزد، آفتابه‌لگن، آفتابه‌لگن، آفتابه‌بردار، آفتابه‌بردار، آفتابه‌آب‌کن...

فرهنگِ ریشه هایِ هندواروپاییِ زبان فارسی ) /اِستَخر/ استخر آبگیر، تالاب. حوض بزرگ که آب بسیار در آن جمع کنند و در آن انواع ورزش‌های آبی نمایند. –––– ترجمه‌ها...

حوزه: [مهندسی محیط‌زیست و انرژی] عمق آب در کنار دیوار عمودی حوض یا مخزن اختـ . ژرفاک. «ژرفای کناری» هم‌ارزِ «side water depth»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و...

حوزه: [مهندسی محیط‌زیست و انرژی] مخلوط لجن فعال و آب حاوی مواد آلی در حوض هوادهی در سامانۀ لجن فعال. «مایع مخلوط» هم‌ارزِ «mixed liquor»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی...