نتایج جستجو
صفحهٔ «غلیظ بودن» را در این ویکی بسازید! الگوهای پیشساختهٔ سرواژه ممکن است در ورود لغتها به شما کمک کنند:
فارسی: |
- (اِ تِ) عربی غلیظ داشتن. غلیظ شدن. فرهنگ لغت معین...۲۵۰ بایت (۱۰ واژه) - ۸ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۲۰:۴۷
- (اَ گُ) هر چیز غلیظ و سفت مانند عسل، شیره. معارض، مخالف. انعام اندک. شرط، پیمان. نوعی حلوا. نوعی گز به صورت شیرة سفید رنگ غلیظ و چسبنده. فرهنگ لغت معین...۴۰۰ بایت (۳۱ واژه) - ۸ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۳۲
- (لُ) شیر ترش که به سبب جوشیدن غلیظ شده باشد. فرهنگ لغت معین...۱۹۳ بایت (۱۳ واژه) - ۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۴:۰۹
- (~.) ثروتمند، توانگر، پولدار گروهی از سپاهیان که در پس لشکر جای دارند. غلیظ، مؤثر. فرهنگ لغت معین...۲۸۶ بایت (۱۷ واژه) - ۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۴:۲۹
- خاطر جمع.بدون دلواپسی Khatir Jam' تلفظ ع به شکل عربی و غلیظ...۲۰۵ بایت (۱۳ واژه) - ۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۰:۵۹
- (غَ) عربی کلفت، ستبر. خشن، درشت. ناگوار، دیره تیره. پرمایه، برعکس رقی فرهنگ لغت معین ایتالیایی denso انگلیسی thick slab massy heavy fulsome dense caliginous...۷۲۴ بایت (۴۳ واژه) - ۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۰۶
- کیموس کم و بیش حالت مایعی غلیظ را دارد؛ عربی کیموسات. استحالة طعام است در معده - - بعد از هضم - - به جوهری دیگر که مادهای غلیظ مایل به رنگ زرد باشد. فرهنگ...۵۷۸ بایت (۴۷ واژه) - ۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۱۱
- (ثَ) عربی ستبر، سخت. محکم، استوار. غلیظ. حلیم، بردبار. فرهنگ لغت معین...۲۴۸ بایت (۱۲ واژه) - ۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۰:۰۸
- فرانسوی نوعی مربای بسیار غلیظ که از انواع میوه به دست میآید. فرهنگ لغت معین...۲۶۶ بایت (۱۵ واژه) - ۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۴:۲۳
- (کُ رِ) فرانسوی شکل غلیظ شدة بعضی از مواد. مادهای که آب آن تحت فشار گرفته شود، افشرده. (فره) فرهنگ لغت معین...۳۲۲ بایت (۲۲ واژه) - ۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۰۲
- (نِ یا نَ) بخار یا مه غلیظ نزدیک به زمین که هوا را تاریک میکند. فرهنگ لغت معین...۲۳۰ بایت (۱۸ واژه) - ۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۶:۲۴
- (غَ یا غِ مَ یا مِ) عربی غیمة یک ابر، یک غیم. مهی غلیظ. یکی اسفن فرهنگ لغت معین...۲۷۶ بایت (۱۹ واژه) - ۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۱۲
- (اَ بَ تِ) غلیظ و بسته و سفت شده مانند شیر، ماست، خون. فرهنگ لغت معین...۲۱۰ بایت (۱۶ واژه) - ۸ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۲۴
- (غِ) عربی جِ غلیظ. فرهنگ لغت معین انگلیسی large intestine ileum colon rectal...۲۸۶ بایت (۱۳ واژه) - ۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۰۵
- (فَ جْ یا جَ) عربی نرم و فروهشته گردیدن. ستبر شدن، غلیظ گشتن. فرهنگ لغت معین...۲۷۱ بایت (۱۶ واژه) - ۳ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۲۳:۲۶
- فارسی /آب/شِیشِه/ آبشیشه (مواد): محلول غلیظ سیلیکات سدیم یا پتاسیم در آب که بیشتر به عنوان چسب مصرف میشود. فرهنگ بزرگ سخن...۵۰۳ بایت (۲۳ واژه) - ۱ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۰۰
- فانیذ: شکر سرخ. قند مکرر، شکر قلم، شکربرگ. نوعی حلوا مانند شکر لیکن از آن غلیظ تر که از شکر و روغن و بادام تلخ و خمیر میساختند؛ سکرالعشر. فرهنگ لغت معین...۳۷۸ بایت (۳۳ واژه) - ۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۳۵
- با شیرة معده و دیاستازهای معده آمیخته و مخلوط شده و به صورت مایعی کمابیش غلیظ در آمده، قیلوس. فرهنگ لغت معین انگلیسی lacteal chylaceous chyle achylous...۴۷۴ بایت (۳۳ واژه) - ۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۱۱
- (تَ) عربی غلیظ کردن. سخن درشت گفتن. فرهنگ لغت معین انگلیسی doping condensation concentrate incondensable gaduate condensed condense condensate concenter...۵۰۴ بایت (۲۶ واژه) - ۸ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۲۳:۴۱
- مورد گیاهان. گیاه و میوه پرآب. آبدارباشی، ساقی. تیز و بُرنده. فصیح و روان. سخت، محکم، غلیظ. صفتی برای دشنام، سیلی. ترجمهها فرهنگ لغت معین فرهنگ بزرگ سخن...۱ کیلوبایت (۴۵ واژه) - ۲۶ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۰۰