نتایج جستجو

فارسی:

نمایش (۲۰تای قبلی | ) (۲۰ | ۵۰ | ۱۰۰ | ۲۵۰ | ۵۰۰)
  • (اِ تِ) عربی غلیظ داشتن. غلیظ شدن. فرهنگ لغت معین...
    ۲۵۰ بایت (۱۰ واژه) - ‏۸ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۲۰:۴۷
  • (اَ گُ) هر چیز غلیظ و سفت مانند عسل، شیره. معارض، مخالف. انعام اندک. شرط، پیمان. نوعی حلوا. نوعی گز به صورت شیرة سفید رنگ غلیظ و چسبنده. فرهنگ لغت معین...
    ۴۰۰ بایت (۳۱ واژه) - ‏۸ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۳۲
  • (لُ) شیر ترش که به سبب جوشیدن غلیظ شده باشد. فرهنگ لغت معین...
    ۱۹۳ بایت (۱۳ واژه) - ‏۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۴:۰۹
  • (~.) ثروتمند، توانگر، پولدار گروهی از سپاهیان که در پس لشکر جای دارند. غلیظ، مؤثر. فرهنگ لغت معین...
    ۲۸۶ بایت (۱۷ واژه) - ‏۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۴:۲۹
  • خاطر جمع.بدون دلواپسی Khatir Jam' تلفظ ع به شکل عربی و غلیظ...
    ۲۰۵ بایت (۱۳ واژه) - ‏۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۰:۵۹
  • (غَ) عربی کلفت، ستبر. خشن، درشت. ناگوار، دیره تیره. پرمایه، برعکس رقی فرهنگ لغت معین ایتالیایی denso انگلیسی thick slab massy heavy fulsome dense caliginous...
    ۷۲۴ بایت (۴۳ واژه) - ‏۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۰۶
  • کیموس کم و بیش حالت مایعی غلیظ را دارد؛ عربی کیموسات. استحالة طعام است در معده - - بعد از هضم - - به جوهری دیگر که ماده‌ای غلیظ مایل به رنگ زرد باشد. فرهنگ...
    ۵۷۸ بایت (۴۷ واژه) - ‏۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۱۱
  • (ثَ) عربی ستبر، سخت. محکم، استوار. غلیظ. حلیم، بردبار. فرهنگ لغت معین...
    ۲۴۸ بایت (۱۲ واژه) - ‏۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۰۰:۰۸
  • فرانسوی نوعی مربای بسیار غلیظ که از انواع میوه به دست می‌آید. فرهنگ لغت معین...
    ۲۶۶ بایت (۱۵ واژه) - ‏۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۴:۲۳
  • (کُ رِ) فرانسوی شکل غلیظ شدة بعضی از مواد. ماده‌ای که آب آن تحت فشار گرفته شود، افشرده. (فره) فرهنگ لغت معین...
    ۳۲۲ بایت (۲۲ واژه) - ‏۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۰۲
  • (نِ یا نَ) بخار یا مه غلیظ نزدیک به زمین که هوا را تاریک می‌کند. فرهنگ لغت معین...
    ۲۳۰ بایت (۱۸ واژه) - ‏۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۶:۲۴
  • (غَ یا غِ مَ یا مِ) عربی غیمة یک ابر، یک غیم. مهی غلیظ. یکی اسفن فرهنگ لغت معین...
    ۲۷۶ بایت (۱۹ واژه) - ‏۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۱۲
  • (اَ بَ تِ) غلیظ و بسته و سفت شده مانند شیر، ماست، خون. فرهنگ لغت معین...
    ۲۱۰ بایت (۱۶ واژه) - ‏۸ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۲۱:۲۴
  • (غِ) عربی جِ غلیظ. فرهنگ لغت معین انگلیسی large intestine ileum colon rectal...
    ۲۸۶ بایت (۱۳ واژه) - ‏۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۳:۰۵
  • (فَ جْ یا جَ) عربی نرم و فروهشته گردیدن. ستبر شدن، غلیظ گشتن. فرهنگ لغت معین...
    ۲۷۱ بایت (۱۶ واژه) - ‏۳ ژوئن ۲۰۲۰، ساعت ۲۳:۲۶
  • فارسی /آب/شِیشِه/ آب‌شیشه (مواد): محلول غلیظ سیلیکات سدیم یا پتاسیم در آب که بیشتر به عنوان چسب مصرف می‌شود. فرهنگ بزرگ سخن...
    ۵۰۳ بایت (۲۳ واژه) - ‏۱ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۰:۰۰
  • فانیذ: شکر سرخ. قند مکرر، شکر قلم، شکربرگ. نوعی حلوا مانند شکر لیکن از آن غلیظ تر که از شکر و روغن و بادام تلخ و خمیر می‌ساختند؛ سکرالعشر. فرهنگ لغت معین...
    ۳۷۸ بایت (۳۳ واژه) - ‏۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۷:۳۵
  • با شیرة معده و دیاستازهای معده آمیخته و مخلوط شده و به صورت مایعی کمابیش غلیظ در آمده، قیلوس. فرهنگ لغت معین انگلیسی lacteal chylaceous chyle achylous...
    ۴۷۴ بایت (۳۳ واژه) - ‏۹ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۱۹:۱۱
  • (تَ) عربی غلیظ کردن. سخن درشت گفتن. فرهنگ لغت معین انگلیسی doping condensation concentrate incondensable gaduate condensed condense condensate concenter...
    ۵۰۴ بایت (۲۶ واژه) - ‏۸ نوامبر ۲۰۱۲، ساعت ۲۳:۴۱
  • مورد گیاهان. گیاه و میوه پرآب. آبدارباشی، ساقی. تیز و بُرنده. فصیح و روان. سخت، محکم، غلیظ. صفتی برای دشنام، سیلی. ترجمه‌ها فرهنگ لغت معین فرهنگ بزرگ سخن...
    ۱ کیلوبایت (۴۵ واژه) - ‏۲۶ نوامبر ۲۰۲۳، ساعت ۰۹:۰۰
نمایش (۲۰تای قبلی | ) (۲۰ | ۵۰ | ۱۰۰ | ۲۵۰ | ۵۰۰)