نتایج جستجو

پهلوی /خِیار/ خیار گیاهی از تیره کدوییان که اقسام گوناگون دارد و میوه‌اش دراز و سبز است و در اکثر سالادها مصرف زیادی دارد. عربی اختیار داشتن. داشتن اختیار...

فارسی /آب/دوغ/خِیار/ آب‌دوغ‌خیار دوغی که در آن، خیار خُرد میکنند و معمولا گردو و کشمش و سبزی‌های معطر و مانند آنها می‌ریزند و نان‌خشک در آن ترید می‌کنند...

salatalık خیار...

hıyar خیار...

Gurke مونث خیار...

(شَ) خیار بزرگ. هندوانه و کدو. فرهنگ لغت معین...

(فَ) عربی خیار چنبر. فرهنگ لغت معین...

(کُ بُ زِ) خیار زرد و درشت. خربزة نارس. فرهنگ لغت معین...

فارسی /کَدو/خورشی/ کدوخورشی (گیاهی): نوعی کدوی بی‌طعم مانند خیار که در آشپزی مصرف دارد؛ کدوسبز. کدو مربایی، کدو تخمی، کدو حلوایی، کدو تنبل، کدو قلیانی...

(یَ) عربی هر بوته که بر زمین پهن شود چون خربزه، کدو، خیار و جز آن. فرهنگ لغت معین...

(کَ وَ دَ یا دِ) کلوند: خیار بزرگ و باریک و دراز، شنگ. فرهنگ لغت معین...

(وَ) هر میوه که درخت ندارد و بوته و بیاره دارد مانند: خربزه، هندوانه، خیار و کدو و جز آن. فرهنگ لغت معین...

cetriolo خطای لوآ در پودمان:links/templates در خط 49: The parameter "1" is required.. خیار...

ماوراانهری اخذ شده است. قاون از *قاونجک که آنرا مصغر فرض کردند و با حذف پسوند تصغیر صورت بازساخته آن قاون در ترکی رایج شد. خربزه (خیار کاونجک: خیار چنبر)...

فارسی /آب/دوغ/ آب‌دوغ دوغ (ساختمان): دوغاب. آب دوغ خیار فرهنگ بزرگ سخن...

(رَ) (اِمصغ.) ورم و دملی به شکل خیار که در غده‌های لنفاوی کشالة ران ظاهر شود و تولید درد کند. فرهنگ لغت معین انگلیسی bubo...

(~.) عربی (ح عمل صیفی کار، زراعت محصولات تابستانی، کشت خربزه و هندوانه و خیار و مانند آن. کشت سبزی‌ها. فرهنگ لغت معین...

(کَ وَ) دستبند و مرسله از گردو و انجیر و غیره. خیار و بادرنگ و انجیر، گردو و خرمای خشک به رشته کشیده. فرهنگ لغت معین...

کشتزار خربزه، هندوانه و خیار و مانند آن. فرهنگ لغت معین | width=1% | |bgcolor="#FFFFE0" valign=top width=48%| ايتاليایی: orto ایتالیایی orto انگلیسی patch...

باغ، بوستان. کشتزار. زمینی که در آن خربزه، خیار و مانند آن بکارند. فرهنگ لغت معین (فالیز) خربزه زار. هندوانه زار. زمینی که در آن خربزه و یا هندوانه کشت...