نتایج جستجو

آنکه پیشانی زیبا دارد.آنکه طالع خوش دارد.خوش اقبال.خوب طالع....

وابسته به پیشانی...

(نَ) (اِمصغ.) (عا.) پیشانی خرد، پیشانی ناچیز. بخت، اقبال. فرهنگ لغت معین...

czoło پیشانی...

čelo پیشانی...

alın پیشانی...

(ذَ یِ) عربی ذوائب جِ ذؤابه. پیشانی‌ها. روییدنگاه‌های موی بر پیشانی. گیسوان. فرهنگ لغت معین...

پیشانی بند...

(ذُ بِ یا بَ) عربی پیشانی. محل روییدن موی بر پیشانی. شریف و اعلای هر چیز. ارجمندی. فرهنگ لغت معین...

(جَ) عربی پیشانی، یک طرف پیشانی. فرهنگ لغت معین (جُ بّ) نگاه کنید به چپین چپین: طبق چوبین (از بید بافته)، سله. فرهنگ لغت معین انگلیسی brow...

جبین، جلوی سر بین ابرو و موی سریانی بخت، اقبال. فرهنگ لغت معین Forehead ایتالیایی fronte انگلیسی sinciput haffit haffet frontal forehead brow head band...

(قَ قِ یا قَ) عربی قشقة تیرگی نشان پیشانی اسب. در فارسی: نشانی که کافران بر پیشانی کنند از زعفران و صندل و غیره. فرهنگ لغت معین...

کاکائیان و راستۀ سلیم‏سانان با جثۀ کوچک و بال‌های باریک و پیشانی سفید. «پرستوی دریایی پیشانی‌سفید» هم‌ارزِ «Sterna albifrons»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و...

(کِ دَ) کشیدن خطی به صورت لام (ل) از سپند سوخته و جز آن بر پیشانی کودکان و جز آنان برای دفع چشم زخم یا محبوبیت. فرهنگ لغت معین...

(~. بَ) پیشانی بند، عصابه. فرهنگ لغت معین...

(یَ یا یِ) ناصیة پیشانی. موی پیش سریانی نواصی. فرهنگ لغت معین...

(تَ) عربی رو ترش کردن، گره به پیشانی زدن. فرهنگ لغت معین...

(کَ مِ) زلف، زلف پرپیچ و خم بالای پیشانی. فرهنگ لغت معین...

(گَ) پیشانی، جبهه. مقدمة لشکر، مقدمة الجیش. فرهنگ لغت معین...

راستۀ درناسانان به رنگ سیاه دودی با منقار و پیشانی سفید و پاهای بلند و به رنگ سبز خاکستری. «چنگر پیشانی‌سفید حقیقی» هم‌ارزِ «Fulica atra atra»؛ منبع:...