نتایج جستجو

زبانه دارکردن...

(زَ نِ) هر چیز که مانند زبان باشد. زبانة ترازو، زبانة قفل. فرهنگ لغت معین انگلیسی tongue tenon prong finger tongue and groove tangy mortise mortice low...

حوزه: [موسیقی] نوعی زبانۀ زنشی واحد در برخی از هواصداها که براثر ارتعاش آن صدا تولید می‏شود. «زبانۀ ساده» هم‌ارزِ «single reed»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی...

حوزه: [موسیقی] دو زبانۀ زنشی متصل به هم که براثر ارتعاش و برخورد با یکدیگر موجب تولید صدا می‏شوند. «زبانۀ مضاعف» هم‌ارزِ «double reed»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی...

حوزه: [موسیقی] نوعی زبانه که براثر ارتعاش سر آزاد آن بدون برخورد با مانع صدا تولید می‏شود. «زبانۀ آزاد» هم‌ارزِ «free reed»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر...

حوزه: [زمین‏شناسی] زمینی زبانه‌ای‌شکل و کم‌و‌بیش مرتفع در درون یک رودپیچ. «زبانۀ رودپیچ» هم‌ارزِ «meander lobe, tongue»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر...

حوزه: [موسیقی] نوعی زبانه که براثر ارتعاش و برخورد سر آزاد آن با مانع صدا تولید می‏شود. «زبانۀ زنشی» هم‌ارزِ «beating reed»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر...

دادن قسمتی از سطح بدنۀ ساز به وجود می‏آید، به‌نحوی‌که انتهای زبانه از بدنه جدا نمی‏شود. «زبانۀ همتَن» هم‌ارزِ «idioglot reed»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر...

انگلیسی ساز بادی با زبانه لرزنده و دهنی منقارگونه...

(لَ) عربی شعله و زبانة آتش. فرهنگ لغت معین...

(زَ نِ) زبانه. فرهنگ لغت معین...

(زِ) شعله، زبانه. فرهنگ لغت معین...

(سَ) عربی آتش افروخته. زبانة آتش. فرهنگ لغت معین...

(زَ نِ) نک زبانه. فرهنگ لغت معین...

علوم گیاهی] ویژگی بخش یا اندامی به شکل نوار و تا حدودی مستطیلی در گیاهان. «زبانه‌ای» هم‌ارزِ «ligulate ۲, strap-shaped, tongue-shaped»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی...

multilingual (تفضیلی more multilingual، عالی most multilingual) چند زبانه...

(تَ لَ هُّ) عربی زبانه کشیدن آتش. فرهنگ لغت معین...

(لَ هَ) عربی (اِم لهیب، زبانه زدن آتش. فرهنگ لغت معین...

(گَ دِ یا دَ) دندانة کلید، زبانة کلید. فرهنگ لغت معین...

از cor در لاتین. koro (مفعولِ مفرد koron، جمع koroj، مفعولِ جمع korojn) قلب، دل زبانهٔ زنگ...