پرش به محتوا

پادرهوا

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

صفت

[ویرایش]

[کنایی]

  1. بی‌ثبات؛ متزلزل
  1. مثال: 1- کارم در اداره پادرهواست و ممکن است بیرونم کنند. 2- طلب هایش پادرهواست و معلوم نیست چقدرش وصول شود.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ معاصر فارسی امروز