پرش به محتوا

پله

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌ لغت

[ویرایش]
  • فارسی

آوایش

[ویرایش]
  • /پله/

اسم

[ویرایش]

پَله

  1. پول، وجه. مایه کم، سرمایه اندک.
  2. موی اطراف.
  3. سریانی: کفه ترازو.

اسم

[ویرایش]

پِلِّه

  1. هر مرتبه و پایه از نردبان. هر یک از مجموع پایه‌هایی که برای بالا رفتن از سطح زمین به اطاق یا بام و مانند آن و پایین آمدن از آن سازند. مفردِ پلکان.
  2. پله برقی سیستم انتقال از یک طبقه به طبقه دیگر توسط برق با سرعتی معادل سرعت انسان. برای استفاده از آن کافی است که روی اولین پله بایستند و در هنگام رسیدن به طبقه بعدی از آن پیاده شود.

اسم

[ویرایش]

پَلِه/پَلَه

  1. فله: شیر حیوان نوزاییده؛ فله، آغوز، زهک.



ترجمه

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین