پنجه
ظاهر
فارسی
[ویرایش](پَ جِ)
اسم
[ویرایش]- مخفف پنجاه.
- پنج انگشت با کف دست و پا باشد از انسان و حیوانات دیگر، پنج انگشت دست از مچ تا سر انگشتان.
- چنگال، جنگ، برثن، مخلب.
- پنج انگشت بدون کف دست.
- دست.
- صورت دستی که از طلا و نقره سازند و به مشاهد مقدس برای نیاز فرستند.
- گلولههای سنگ که دیدبانان برای جنگ نگاهدارند.
- سنگ منجنی
قید
[ویرایش]- سنگی که از کشتی به کشتی غنیم اندازند.
- پنجة دزدیده.
- ماهی.
- دام و قلاب و شست ماهی.
- قسمت زبرین دستة تار که گوشی بدان پیوندند.
- واحدی برای شمارش هر مرحله ساز زدن
استعاره
[ویرایش]- رقصی که جمعی دست یکدیگر را گیرند و با هم رقصند.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
برگردانها
[ویرایش]- انگلیسی
- toe
- talon
- pitchfork
- paw
- fork
- fistula
- claw
- toeless
- tiptoe
- pedate
- palmatifid
- palmate
- lycopodium
- lycopod
- knuckle duster
- fissiped
- fingering
- digitate
- digital
- cat's paw
- brass knuckles
- toeplate
- square toed
- potentilla
- pigeon toed
- pentadactylate
- pentadactyl
- ground fir
- forepaw
- scrimmage
- pounce
- hunker
- crow's foot
- buckle
- syndactylism
- toehold
- longspur
- jacana
- adagio