پرش به محتوا

کاج

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

قید، شبه‌جمله

[ویرایش]
  1. کاچ، کاش، کاشکی.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ فارسی معین

صفت

[ویرایش]
  1. دوبین، لوچ. کاچ، کاژ، و کوچ هم گفته شده.

استعاره

[ویرایش]

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ فارسی معین

اسم

[ویرایش]
  1. درختی است با برگ‌های سوزنی که چون یک‌دفعه نمی‌ریزند، همیشه سبز به نظر می‌آیند. از ساقهٔ آن شیرابه‌ای تراوش می‌کند که در مجاورت هوا سخت می‌شود. کاژ، ناژ، نوژ، و ناج هم گفته شده.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ فارسی معین

اسم

[ویرایش]
  1. پشت‌گردنی، سیلی.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ فارسی معین

برگردان‌ها

[ویرایش]
ایتالیایی

اسم

[ویرایش]

pino

انگلیسی
pinyon