کلی
ظاهر
(کُ لّ یّ)
فارسی
[ویرایش]ریشهشناسی
[ویرایش]- فارسی
(ص نسب.)
- منسوب به کل، هر چیز که عمومیت داشته باشد، عمومی.
- در فارسی: عمده، زیاد.
- واژه قلی که گویش ترکی کلی می شود یک واژه ایرانی است.واژه کلی از پارسی میانه *kadág، از پیش ایرانی *katákah («خانه»)، کوچکتر از *kátah. کده فارسی و شهر ارمنی قدیم (kʻałakʻ) و کلی در (kullī) f (زبان پنجابی ਕੁੱਲੀ) مقایسه کنید.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
- Julian Kreidl (2021) “Lambdacism and the development of Old Iranian *t in Pashto”, in Iran and the Caucasus • اقبال، صلاح الدین (2002) «کُلّی»، در وحضی پنجابی لغات (به پنجابی)، لاهور: انتشارات عزیز. https://dsal.uchicago.edu/cgi-bin/app/salah-ud-din_query.py?qs=%DA%A9%D9%8F%D9%84%D9%91%DB%8C&searchhws=yes&matchtype=exact در فرهنگ لغت پنجابی-انگلیسی، پاتیالا: دانشگاه پنجابی، 2024
(کُ)
اسم
[ویرایش]- کولی: نوعی ماهی کوچک استخوانی و پر گوشت که در مرداب انزلی و بحر خزر فراوان است و آن را در حوضها نگهداری کنند، رضراضی.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
- Julian Kreidl (2021) “Lambdacism and the development of Old Iranian *t in Pashto”, in Iran and the Caucasus • اقبال، صلاح الدین (2002) «کُلّی»، در وحضی پنجابی لغات (به پنجابی)، لاهور: انتشارات عزیز. https://dsal.uchicago.edu/cgi-bin/app/salah-ud-din_query.py?qs=%DA%A9%D9%8F%D9%84%D9%91%DB%8C&searchhws=yes&matchtype=exact در فرهنگ لغت پنجابی-انگلیسی، پاتیالا: دانشگاه پنجابی، 2024
(کُ لِ)
(ص نسب.)
- روستایی.
- جذام، خوره.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
برگردانها
[ویرایش]
|
- ایتالیایی
صفت
[ویرایش]صفت
[ویرایش]- انگلیسی
- totality