پرش به محتوا

کلی

از ویکی‌واژه

(کُ لّ یّ)

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌شناسی

[ویرایش]
  • فارسی

(ص نسب.)

  1. منسوب به کل، هر چیز که عمومیت داشته باشد، عمومی.
  2. در فارسی: عمده، زیاد.
  3. واژه قلی که گویش ترکی کلی می شود یک واژه ایرانی است.واژه کلی از  پارسی میانه *kadág، از پیش ایرانی *katákah («خانه»)، کوچکتر از *kátah. کده فارسی و شهر ارمنی قدیم (kʻałakʻ) و کلی در (kullī) f (زبان پنجابی ਕੁੱਲੀ) مقایسه کنید.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین
  • Julian Kreidl (2021) “Lambdacism and the development of Old Iranian *t in Pashto”, in Iran and the Caucasus • اقبال، صلاح الدین (2002) «کُلّی»، در وحضی پنجابی لغات (به پنجابی)، لاهور: انتشارات عزیز. https://dsal.uchicago.edu/cgi-bin/app/salah-ud-din_query.py?qs=%DA%A9%D9%8F%D9%84%D9%91%DB%8C&searchhws=yes&matchtype=exact در فرهنگ لغت پنجابی-انگلیسی، پاتیالا: دانشگاه پنجابی، 2024

(کُ)

اسم

[ویرایش]
  1. کولی: نوعی ماهی کوچک استخوانی و پر گوشت که در مرداب انزلی و بحر خزر فراوان است و آن را در حوض‌ها نگهداری کنند، رضراضی.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین
  • Julian Kreidl (2021) “Lambdacism and the development of Old Iranian *t in Pashto”, in Iran and the Caucasus • اقبال، صلاح الدین (2002) «کُلّی»، در وحضی پنجابی لغات (به پنجابی)، لاهور: انتشارات عزیز. https://dsal.uchicago.edu/cgi-bin/app/salah-ud-din_query.py?qs=%DA%A9%D9%8F%D9%84%D9%91%DB%8C&searchhws=yes&matchtype=exact در فرهنگ لغت پنجابی-انگلیسی، پاتیالا: دانشگاه پنجابی، 2024

(کُ لِ)

(ص نسب.)

  1. روستایی.
  2. جذام، خوره.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین

برگردان‌ها

[ویرایش]
ایتالیایی

صفت

[ویرایش]

generale

صفت

[ویرایش]

globale

انگلیسی
totality