پرش به محتوا

کیمیا

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه‌شناسی

[ویرایش]

اسم

[ویرایش]
  1. ماده‌ای که به عقیدة قدما می‌توانست مس را تبدیل به طلا کند.
  2. مکر و حیله.

(کن.)

  1. عشق، عاشقی.

صفت

[ویرایش]
  1. هر چیز نادر و نایاب، دست نیافتنی.
  2. در تصوف نظر پیرو مرشد کامل.

منابع

[ویرایش]
  • فرهنگ لغت معین

برگردان‌ها

[ویرایش]
انگلیسی
rara avis