گستاخ
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- فارسی
آوایش
[ویرایش]- /گُس/تاخ/
صفت
[ویرایش]گستاخ
- جسور، بیادب، بیمحابا، بیپروا، بیپرده، متهور، صریح، جسور، دلیر، تند، شوخ، چالاک.
- (پهلوی): ویستاخْو ، ارمنی وسته، پارسی باستان احتمالاً ویستهوا. (حاشیه برهان قاطع چ معین )
مثال
[ویرایش]- پذیره فرستاد شمّاخ را -- چه مایه دلیران گستاخ را (فردوسی)
- باز گستاخان ادب بگذاشتند -- چون گدایان زله ها برداشتند (مولوی)
جستارهای وابسته
[ویرایش]––––
برگردانها
[ویرایش]ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین