گنداب
فارسی
[ویرایش](گَ)
اسم مرکب
[ویرایش]- آب گندیده و بدبوی.
منابع
[ویرایش]- فرهنگ لغت معین
برگردانها
[ویرایش]- انگلیسی
- sullage
از دید گاه جعفر گرمابسری</ گندآب به آبی گفته میشود که بر اثر بارش و یا... در محلی جمع شده و پس از مدتی گندیده بدبو،بد رنگ و بد مزه میشود.(گنداب . [ گ َ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان حومه ٔ بخش ایوانکی شهرستان دماوند که در 18هزارگزی شمال باختر ایوانکی و 6هزارگزی راه شوسه تهران به خراسان واقع شده است . هوای آن معتدل و سکنه اش 285 تن است .آب آن از قنات تأمین میشود. محصول آن غلات ، انجیر ولبنیات و شغل اهالی زراعت ، باغبانی و گله داری و صنایع دستی آنان قالیچه و جاجیم و گلیم بافی است . ساکنین از طایفه ٔ بوربور و هداوندی هستند که اکثر در تابستان به حدود لار میروند. راه آن مالرو است و از قهوه خانه ٔ کربلائی احمد، سر راه شوسه ماشین میتوان برد. بنای دو امامزاده آن نسبتاً قدیمی است . تپه و آثار ابنیه قدیم نیز دارد. )(از فرهنگ جغرافیایی ایران حسینعلی رزم ارا ج 1).
گنداب : نام روستایی در منتهی الیه غربی شهرستان گرمسار سابق جز دماوند بوده است این روستا هم مرز پاکدشت در در هشت کیلومتر شمال جاده خاوران رو بروی روستای کله عمر است در زمان افغنها که اواخر روزهای عمرشان بود نادر شاه با این قوم در سر دره گرمسار جنگ سخت کرد افغانها از جمله اشرف از نادر شکست سخت خوردند افغانها به سمت ورامین متواری شدند از طریق روستای شور قاضی راهی ورامین شدند عده ای از انان به سمت دامنه های گنداب فرار کردند نادر موسی بیگ افشار را به تعقیب انان فرستاد موسی بیگ انان را در دهانه گنداب شکست سخت داد واجساد انان مدتی در دهانه رودخانه فصلی این محل ماند واب این محل تبدیل به تعفن وگندابه شد تا جایی که عده ای کوچ نشین این اجساد را در دهانه این دره مدفون کردن هنوز بقایای این قرها در سمت غرب ورودی این روستا قابل مشاهده است از آن پس تا این اواخر این محل گنداب واین سالهای اخیر به چنداب تغییر نام یافته است ضمنا این محل مسیر کوچ عشایر ورامین ( مالرو) بوده است دارای چشمه حضرتی ونیز سرچشمه قنات علی اباد است محصولات آن جو گندم اللخصوص انار معروف ان است اقوام : بوربور . صاحب جمعی . هداوند .شصتی ( جعفر گرمابسری اولین مرد مشناس پاکدشت)