یو
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- بهاری
آوایش
[ویرایش]- /یِو/
اسم
[ویرایش]یِو
اسم
[ویرایش]یُو
- مترادف شستن در زبان فارسی، وقتی درخواست شستن چیزی را از دیگری داشته باشی.
اسم
[ویرایش]- (حوزه نجوم): یکی از چهار قمر گالیلهای و بزرگ مشتری که نزدیکترین آنها به این سیاره است و به دلیل وجود آتشفشانهای بسیار، فعالترین قمر منظومه شمسی شناخته میشود.
منابع
[ویرایش]«یو» همارزِ «Io»؛ منبع: گروه واژهگزینی و زیر نظر حسن حبیبی، دفتر دوم، فرهنگ واژههای مصوب فرهنگستان، تهران: انتشارات فرهنگستان زبان و ادب فارسی، شابک ۹۶۴-۷۵۳۱-۳۷-۰