پرش به محتوا

یو

از ویکی‌واژه

فارسی

[ویرایش]

ریشه لغت

[ویرایش]
  • بهاری

آوایش

[ویرایش]
  • /یِو/

اسم

[ویرایش]

یِو

  1. مترادف نه، نوچ در زبان فارسی که به معنی پاسخ منفی است.

اسم

[ویرایش]

یُو

  1. مترادف شستن در زبان فارسی، وقتی درخواست شستن چیزی را از دیگری داشته باشی.

اسم

[ویرایش]
  1. (حوزه نجوم): یکی از چهار قمر گالیله‏‌ای و بزرگ مشتری که نزدیک‏ترین آنها به این سیاره است و به دلیل وجود آتشفشان‌های بسیار، فعال‏ترین قمر منظومه شمسی شناخته می‏شود.

منابع

[ویرایش]

«یو» هم‌ارزِ «Io»؛ منبع: گروه واژه‌گزینی و زیر نظر حسن حبیبی، دفتر دوم، فرهنگ واژه‌های مصوب فرهنگستان، تهران: انتشارات فرهنگستان زبان و ادب فارسی، شابک ‎۹۶۴-۷۵۳۱-۳۷-۰