abate
ظاهر
- فروکش کردن، کاهش یافتن
- The storm showed no signs of abating (خبری از فروکش کردن طوفان نبود)
- They waited for the crowd’s fury to abate (آنان صبر کردند تا خشم جمعیت فروکش کند)
- Inflation is finally showing signs of abating (بالاخره شواهدی از پایین آمدن تورم پیدا شد)
- The fighting in the area shows no sign of abating (اثری از کاهش جنگ در منطقه پیدا نیست)
- the fever abated (تب برطرف شد)
- Steps are to be taken to abate pollution (باید قدمهایی برداشت تا آلودگی کمتر شود)
- Tardiness, once a chronic problem, has abated (تأخیر کردن که زمانی مشکل مزمنی بود، تقلیل یافته)
- The strange voices in her head abated, but at a heavy price (صداهای عجیب درون ذهنش از بین رفت، منتها کار زیادی برد)