sob
پرش به ناوبری
پرش به جستجو
انگلیسی[ویرایش]
فعل[ویرایش]
sob (سوم شخص مفرد حال ساده sobs، حال استمراری sobbing، گذشته ساده و گذشته استمراری sobbed)
- گریستن پرصدا همراه تنفس ناگهانی و کوتاه:
- I found her sobbing in the bedroom because she'd broken her favourite doll.
- You're not going to help matters by lying there sobbing!
- گفتن چیزی هنگام هقیدن:
- "He doesn't love me!" she sobbed.
برگردان[ویرایش]
گریستن با تنفس ضربهای
|
اسم[ویرایش]
sob (جمع sobs)
- یه صدا یا عمل هقیدن:
- I could hear her sobs from the next room.