ابری
ظاهر
فارسی
[ویرایش]ریشه لغت
[ویرایش]- فارسی
آوایش
[ویرایش]- /اَبری/
صفت نسبی
[ویرایش]ابری
- منسوب به ابر؛ ابردار، پوشیده از ابر. آسمان ابری.
- روزهایی که آفتابی بود و روزهایی که ابری بود. «مدرسصادقی»
- ساخته شده از جنس ابر. اسفنج
- (خوشنویسی): ابر، ابروباد.
- (گیاهی): گلی پُرپَر، انبوه، کرکدار به رنگهای آبی و گاه سفید یا صورتی، گل ابری.
- این گیاه یکساله است و در تابستان گل میدهد.
برگردانها
[ویرایش]ترجمه | ||||||||
---|---|---|---|---|---|---|---|---|
منابع
[ویرایش]- فرهنگ بزرگ سخن/ فرهنگ لغت معین