اشکلک
فارسی[ویرایش]
(اِ کِ لَ)
اسم مرکب[ویرایش]
- شکنجه.
- نوعی شکنجه و آن چوبی بوده که لای انگشتان متهمان میگذاشتند و فشار میدادند تا به جرم خود اقرار کنند.
- چوبی است به مقدار چهار انگشت که وسط آن باریک تر از دو سر وی است، و وسط آن طناب بندند، و آن برای اتصال دو قطعة خیمه به کار رود.
- در اصطلاح کشاورزی به قلمههای کوتاه گویند که برای ایجاد قلمستان غرس میشود.
منابع[ویرایش]
- فرهنگ لغت معین
برگردانها[ویرایش]
- انگلیسی
- thumbscrew